شما چقدر از کسی که مدعی سخنی باشد که خود به آن عمل نکند بیزارید
؟ بعضی مدعیان را بعد از عمل های بسیار و فرصتهای بسیار میتوان شناخت ، بسیاری ار
موارد هستند که اثرشان و وجوه مختلفشان در بستر تاریخ مشخص می شود، جریان روشنفکری
از آن مدعیانی است که شاید بتوان گفت قضاوت درباره ی آن، امروزه و پس از گذشت حدود
2 قرن از ورود این جریان به تحولات سیاسی کشور ، با مطالعه دقیق تاریخ میسر باشد.
آنچه که همیشه مایه ی حسرت و عدم اعتماد به اینگونه جریان ها در طول تاریخ سیاسی
کشور بود است ، شعار زدگی غیر واقع بینانه است ، کسانی که قرار بود پیشگامان
فرهنگی و اقتصادی وصنعتی ایران باشند ، مانند زاغی که به دنبال کبک رفته نه تنها
برداشت درستی از غرب پیدا نکردند بلکه آنچه که هویت و شخصیت اجتماعی وفرهنگی ایشان
بود نیز از بین رفت و صرفا مجذوب قدرت گشتند ، حال این قدرت در دوره ای شاه بود و
یا در حقیقت کشورهای استعماری همچون انگلیس و یا روسیه ، در تاریخ معاصر در
اکثرموارد در مسند قدرت بودند اما همیشه دهانشان به گلایه و شکوه بلند بوده است ،
وتاریخ را نادیده می گیرند که همان زمانی که ایشان سوار بر موج عدالتخواهی مشروطه
گشتند ، مسبب بسیاری از مشکلات کشور هم کیشان خودشان در مسند قدرت بودند .یادشان
رفته است که میرزا حسین خان سپهسالار را که لقب پدر عملی روشنفکری در ایران به
ایشان اعطا کردند مسبب قراداد ننگین رویتر بوده است و یا میرزا ملکم خان را که پدر
آزادی خواهی و پدر نظری روشنفکری در ایران لقب می دهند، از مسببین قراداد های
رویتر ولاتاری بوده است ، این چه مرام ومسلکی است که جهت پیشرفت کشور آن را به
بیگانه میفروشد؟ مگر قرار نبود کسانی که به غرب جهت تحصیلات می روند همانند آن
دورانی که غرب مدنیت دنیای خود را از شرق گرفت اما اضافات فرهنگی آن را که به صلاح
خود نمی دانست از آن زدود ، ایشان نیز تجدد صنعتی را از غرب گرفته و اضافات فرهنگی
آن را بزدایند؟ اما حقیقت چه شد ، شد آنکه نه تنها تجدد صنعتی در کشور به وجود
نیامد بلکه جیب استعمارگران هر روز از سرمایه های ملی این مرز و بوم پر می گشت و
جریانی که قرار بود رهایی بخش کشور از عقب ماندگی ودرماندگی باشد موجب واماندگی در
عصر حجر گشت ، حال چه کسی متحجر است ؟ آنکه حقیقت امر قرادادهای ننگین وخیانت های
آشکار این جریان را دید وفریاد برآورد که این راه به ترکستان است یا آنکه با
وابستگی مطلق کشور به بیگانگان ، کشور را به بازار ماشین ها و تکنیسین ها و
مهندسان غربی بدل کرد بی آنکه کسی از آن ها بیاموزد و موجبات پیشرفت های بعدی را
فراهم کند؟ ارمغان راه آهن برای ما چه بوده است که بسیاری آن را خدمت بزرگ شاهنشاه
به رعیت می دانند ؟ نه از شهر های بزرگ ما می گذشت ، نه از مسیر تجاری بود که موجب
رونق بازار کشور شود ، که اگرهم می بود یحتمل کشور را بیشتر بازار کالاهای غربی می
کرد ،و نه مهندسی را تربیت کرد که لا اقل این صنعت را سی سال پس از احداث به خود
کفایی برساند . حال شما خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمر . صنعت های دیگر هم به
طور مشابه ، بالاخره آن مهندس غربی می بایست بازار کاری با حقوق چندین برابر در
خارج از کشور خود پیدا می کرد و په جایی بهتر از ایران که جریان روشنفکری آن را بی
آنکه نام مستعمره بر آن بگذارند به استعمار غرب در آوردند . بیشتر می خواهید
بدانید بخوانید کتاب غربزدگی جلال آل احمد را که بعد از نوشتن این کتاب بود که
مغضوب ومترود همین جریان به اصطلاح آزادی خواه شد ، و چه ظنز تلخی است که
روشنفکران متجدد ما در باطن تاریک فکران متحجری بودند که تاریخ در خیانتشان گواه
داده ، می دهد وخواهد داد. و باز هم امان از تخرخر و تجاهل برخی ...