زاغ و کبک 2
شما چقدر از کسی که مدعی سخنی باشد که خود به آن عمل نکند بیزارید
؟ بعضی مدعیان را بعد از عمل های بسیار و فرصتهای بسیار میتوان شناخت ، بسیاری ار
موارد هستند که اثرشان و وجوه مختلفشان در بستر تاریخ مشخص می شود، جریان روشنفکری
از آن مدعیانی است که شاید بتوان گفت قضاوت درباره ی آن، امروزه و پس از گذشت حدود
2 قرن از ورود این جریان به تحولات سیاسی کشور ، با مطالعه دقیق تاریخ میسر باشد.
زاغ و کبک
زمانه ، زمانه رجوع به اندیشه هاست ، رجوع به تفکرات ، بازخوانی آن ها . دنیا ، دنیای تکرار است ، همه چیز تکرار خواهد شد ، اگر نسلی عوض شود و از تجربیات نسل قبلی خود بهره ای نبرد باز در دام سعی و خطاهای تکراری خواهد افتاد و این سعی و خطا گاها اثرات زیانباری خواهد داشت که جبران آن به تلاش نسل های زیادی نیاز دارد. اگر روزی که قرار بود به گفته ی عده ای سر تا پا غربی شویم و عده ای اصطلاحا روشنفکر به جای وابستگی ، اندیشیدن مدرن را از غرب به ارمغان می آوردند ، شاید دچار بسیاری از مشکلات فعلی نمی بودیم ، لااقل تکیلفمان روشن بود. اگر آن روزی که صدر اعظم ناصر الدین شاه بر جوانانی که به اروپا فرتاد تا صنعت ایران را پیشرفت دهند ، نظارت می کرد شاید دچار این مشکلات نمی بودیم ، شاید قرادادهای ننگین دوران قاجاریه بسته نمی شد و سلطنت ننگین پهلوی به وجود نمی آمد و همه این شاید ها حسرت هایی است در بستر تاریخ و چه کج اندیش مردمان و غافلانی باید باشیم که از حسرت های تاریخی مان عبرت نگیریم و با شناختشان از بروز دوباره آن ها جلوگیری نکنیم .
در دنیایی که فضای مجازی افراد را سطحی نگر کرده است و از بیت « کم گوی و گزیده گوی چون در / کز اندک تو جهان شود پر » همه را رعایت می کنند به جز گوهر بار بودن سخن ، نوشتن یک نامه طولانی که سبک نوشته اش شتر گاو پلنگی از سبک های مختلف است شاید سخت باشد و خواندنش از آن سخت تر.مدتی بود دغدغه معرفی یک سیر مطالعاتی را به شما عزیزان داشتم و از دوستان بسیاری مشورت گرفتم و سیرهای معرفی شده زیادی را بررسی کردم ؛ ما حصلش نامه ای شده است که خطاب به شما نوشته ام. سعی کردم کمی طرح دغدغه را به همراه معرفی چند کتاب به طور عموم برای دوستان بازگو کنم . تمامی کتاب های معرفی شده را شخصا مطالعه کرده ام و تنها سه تای آنها را بعد از ورود به تشکیلات خوانده ام و همچنین با دقت خاصی و نحوه نگرش خاص خودم برای فردی که وارد تشکیلات شده است ، آنها را معرفی کردم . قطعا کسی که طبق این سیر پیش برود و یا تا حدود زیادی به آن عمل کند دیگر از معرفی کتاب توسط دیگران بی نیاز خواهد بود و هم حداقل های مطالعه یک دانشجوی انقلابی مسلمان در زمینه مطالعات آزاد را گذارنده است.
اشتباه کجاست ؟
شاید بسیاری از افراد در مجموعه های مختلف فعالیت کنند و انتظاراتی از مجموعه و افراد آن و نیز متقابلا مجموعه از آنها دارد ، اما میزان این انتظارات چگونه مشخص می شود ؟ چگونه می توان فهمید این انتظارات به جا و درست بوده و ملاک برای این انتظارات چیست ؟ بسیاری از دوستان وقتی به سراغ جذب افراد برای یک مجموعه می روند به دلیل نبود زمینه مناسب برای تحقیق تنها ملاک خود را بر گفته های فرد و اطرافیان از عملکرد شخصی یک فرد قرار می دهند و به جای بررسی ملاک های عمومی و اختصاصی یک مجموعه و سمت های مختلف آن تنها به ظاهر و ادعای فرد مورد نظر می نگرند نه به باطن و تجربیات حاصل از آن. دلیل این اشتباه به راستی چیست ؟