ولی نعمت
چند روز گذشته به جهت انجام کاری با مسئولین دانشگاهی از سطح وزارت خانه تا خود دانشگاه ارتباطاتمان زیاد شد ، برخورد ها بسیار متفاوت از آنچه که انتظار داشتم بود ، واقعا متفاوت ... ظاهرش را نمیگویم باطنش منظورم است
ای کاش امام در جلسه با مسئولین وزارت علوم این جمله را میگفت : " دانشجو ولی نعمت ماست "
من ، سرویس ، دانشگاه ؟؟؟
گاهی اوقات هست که شما در برابر مشکلات سر خم نمی کنید و به اعصاب خود مسلط هستید و از برخورد های نامناسب با مسئولین مربوطه جلوگیری می کنید به قول مذهبی جماعت کظم غیظ می کنید ، اما وقتی با موضوعی رو به رو می شوید که مثلا فلان دانشگاه داخلی در ارائه خدمات رفاهی و آموزشی به دانشجویان به گونه ای مناسب و بهتر عمل می کند آنوقت است که اعصابتان به کلی بهم میریزد و زمین و زمان را مورد عنایت خاصه و عامه قرار می دهید،
مرحمت زیاد
1- محمد بن منور از نوادگان ابوسعید ابوالخیر در کتاب اسرار توحید فی مقامات الشیخ ابی سعید که در باره حالات جدش ابوسعید است در حکایتی نوشته است : [جدم شیخ الاسلام ابو سعید رحم الله علیه گفت که : روزی شیخ ما ابو سعید قدس الله روحه العزیز در نیشابور مجلس می گفت ؛ دانشمندی فاضل حاضر بود با خود می اندیشید که این سخن که این مرد می گوید ، در هفت سبع قرآن نیست ، شیخ حالی روی بدان دانشمند کرد و گفت » ای دانشمند ! بر ما پوشیده نیست اندیشه خاطر تو ! این سخن که ما می گوییم ، در سبع هشتم است ! آن دانشمند گفت : سبع هشتم کدام است ؟ شیخ گفت : هفت سبع آن است که یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک و هشتم سبع آن است که فاوحی الی عبده ما اوحی .]
در دنیایی که فضای مجازی افراد را سطحی نگر کرده است و از بیت « کم گوی و گزیده گوی چون در / کز اندک تو جهان شود پر » همه را رعایت می کنند به جز گوهر بار بودن سخن ، نوشتن یک نامه طولانی که سبک نوشته اش شتر گاو پلنگی از سبک های مختلف است شاید سخت باشد و خواندنش از آن سخت تر.مدتی بود دغدغه معرفی یک سیر مطالعاتی را به شما عزیزان داشتم و از دوستان بسیاری مشورت گرفتم و سیرهای معرفی شده زیادی را بررسی کردم ؛ ما حصلش نامه ای شده است که خطاب به شما نوشته ام. سعی کردم کمی طرح دغدغه را به همراه معرفی چند کتاب به طور عموم برای دوستان بازگو کنم . تمامی کتاب های معرفی شده را شخصا مطالعه کرده ام و تنها سه تای آنها را بعد از ورود به تشکیلات خوانده ام و همچنین با دقت خاصی و نحوه نگرش خاص خودم برای فردی که وارد تشکیلات شده است ، آنها را معرفی کردم . قطعا کسی که طبق این سیر پیش برود و یا تا حدود زیادی به آن عمل کند دیگر از معرفی کتاب توسط دیگران بی نیاز خواهد بود و هم حداقل های مطالعه یک دانشجوی انقلابی مسلمان در زمینه مطالعات آزاد را گذارنده است.
باز بوی ماه مدرسه
باز بوی ماه مدرسه و باز هم مهر ، باز هم درس و کلاس و دانشگاه ، یادش به خیر انگار همین دیروز بود که روی نیمکت های چوبی مینشستیم و جا برایمان زیاد هم بود ، البته برای امثال بنده که جثه کوچکی داریم حساب آنها که اگر سه نیمکت هم میگذاشتی باز هم جا نمی شدند جداست، این روزها بد نیست یادی از گذشته های نه چندان نزدیک و نه چندان دور خودمان بکنیم